وهم ايشان ميكَفتند كه: "جون در صحبت خواجه علاء الدّين آثار جذبه وغلب حال بر ايشان ظاهر شده بوده است، خدمت خواجه خواستهاند كه ايشان را از آن بازآرند، فرمودهاند تا بُغْرا بزند. وخدمت خواجه فوطه بسته بودهاند وخود به آن اشتغال مينمودهاند. جون وقت بغرا انداختن رسيده، مولانا نظام الدّين را طلبيدهاند وشوشه به دست وي دادهاند كه بغرا اندازد. جون يكـ بغرا انداختهاند، مغلوب شدهاند وشوشه از دست ايشان افتاده. خواجه فرمودهاند كه: مولانا نظام الدّين، برخيز! كه كسى را كه حقّ ﷾ به خود مشغول كَردانيده است ما نميتوانيم كه وي را از آن باز آريم".
وفي "الرشحات": حضرت خواجه احرار عبيد الله ميفرمودند كه: خدمت مولانا نظام الدِّين درتاشكند درمنزل مامهمان بودند وما مقدم شريف ايشانرا مغتنم دانسته در خدمت ايشان بوديم، يكروز بيش ايشان نشسته بوديم ناكَاه فرموده اند: آه آه نسبت كراني ظاهر شد، غالبا فلانكس مي آيد، ويكي ازاعيان شاش رانام بردند وسبحان الله ولا حول ولا قوة إلا بالله كَفتن كرفتند؛ بعد از زماني آن شخص درآمد خدمت مولانا، فرمودند: بياييد خوش آمديد، نسبت شما بيش از شما آمده بود.
وفي "الرشحات" أيضًا: حضرت مخدومي قدس سره درنفحات الأنس آورده اند كه: جناب مخدومي خواجه عبيد الله أدام الله بقاءهم فرموده اندكه: خدمت مولانا نظام الدِّين كَفتندكه: يكي از اكابر سمرقند كه نسبت بما اخلاص ومحبت وارادت بسيارداشت بيمارشد ومشرف برموت كَشت، فرزندان ومتعلقان وي بسيار نيازمندي كردندكه خاطر بصحت وي مشغول كَردانم، ديدم كه ويرا مكان بقاء وحيات نيست